مفاخره یکی از مضامین و موضوعات رایج و کهن شعر فارسی است که براساس آن شاعر با بیانی مبالغهآمیز به وصف امتیازها، ویژگیها و افتخارات خود میپردازد. با آنکه گسترش فرهنگ ایثار و شهادت و آموزههای فروتنی و تواضع در شعر انقلاب بسامد فراوانی دارد و در نگاه نخست بهنظر میرسد جایی برای مفاخره باقی نگذاشته، اما این موضوع شعری با اهداف تازه و رویکردهای جدید، در آن استمرار یافته است. هدف این مقاله مقایسه جلوههای مفاخره در شعر موسوی گرمارودی و قیصر امینپور و نشاندادن اهداف و کارکردها و وجوه مشترک و مختلف آن است. مفاخره در شعر آنها در هر دو حوزة شخصی و جمعی جای میگیرد. گرمارودی در حوزه نخست، پیرامون جایگاه شعر خود، اعمال و رفتار خود و مواردی از این دست به اظهار برتری پرداخته، در حالی که امینپور در این حوزه لحنی بسیار فروتنانه برگزیده است. وجود مضامینی درباره فروتنی و تأکید بر آن نشان میدهد مفاخره در حوزه شخصی بیشتر از منظر موتیف و جزئی از سنت شعری، دستمایه سرایش شعر گرمارودی قرار گرفتهاست. در حوزه دوم هر دو شاعر با تأکید بر مفهوم وطن، ایران و عقاید و باورها، داشتن اسطورهها و افتخارات گذشته و برخورداری از شخصیتهای بزرگ مذهبی و سیاسی و اجتماعی، برتری ملی را گوشزد کردهاند که بیشتر در جهت کارکردهای تعلیمی، ایجاد وحدت و دعوت به ایستادگی و مقاومت مردم بهکار گرفته شده و حال و هوای تازهای به مفاخرات بخشیده است.